تسبیح دیجیتال

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ امير 
با سلام خدمت جنابعالي ميخواستم اگر ممکن است مطلب بنده را مطالعه فرماييد و جواب آن را برايم ايميل کنيد :
بنده مدتي است در يک پروژه ساختماني مشغول بکار هستم در طي پروژه بنده هر روز به ساختمان و زمين مربوطه سر ميزدم ... اما مدتي بود که دلم و اعصابم سر پروژه ناراحت ميشد . دلهره ميگرفتم ... بعضي اوقات هنگام نگاه کردن به ستونهاي پروژه و تابش آفتاب بر روي آنها احساس غروب را در وسط روز ميکرد (البته اقرار است که بگويم غروب ميشد ) اما در صبح و وسط روز حس ميکردم بعد از ظهر شده ... و آفتاب سايه عجيب و غمناکي داشت ... و حتي به دوستم گفتم که مهدي ! راسته که ميگن آدما 40 روز قبل از مرگشون دورشون يه هاله اي مياد که نشون از مرگ ميده و رفيقمم حرف من را تأييد کرد ... مدتي نگذشت که با يکي از آرماتوربنها که رفاقت خوبي داشتم در بعد از ظهري خداحافظي کردم و با نگاههاي غريب وي مواجه شدم و پس از آن روز که گذشت ،صبح روز بعد که در محل کار حاضر شديم خبردار شدم که وي بر اثر سقوط از نردبان در خانه در کما رفته و دو روز بعد وي فوت کرد ... بعد از فوت وي ديگر آن حس را در آن محيط ندارم و آن ديد ديگر وجود ندارد ... ميخواستم اگر امکان دارد اين حس را براي من تحليل کنيد و اگر چيزي ميدانيد به من بگوييد ( آيا ميشود اين حس را تقويت کرد ، آيا اين حس به درد من ميخورد>؟) ممنون